درد دل


عاشق

سلام به دوستای خوبم امروز دلم خیلی گرفته مخصوصا از ظهر که خبر رفتن الهه عشقم(مهتاب) رو از مشهد شنیدم.دیگه دل و دماغ هیچ کاری رو ندارم برام خیلی سخته بخوام رفتنش رو تحمل کنم درسته وقتی هم مشهد بود و نزدیکم بود زیاد سعادت دیدنش رو نداشتم ولی دلم خوش بود هست ولی حالا دلم به چی خوش باشه حالا که داره از من دور میشه  وقتی ظهر مامانش خونمون زنگ زد وتلفنی خبر احتمال رفتنشون رو به مامان من داد داشتم دیوونه میشدم یعنی حالا هم وقته رفتنه یعنی من دیگه فرستی بیدا نمی کنم که به الهه عشقم بگم دوستش دارم بگم حاظرم قربونی الهه قشنگم  بشم  حالا فهمیدم که راست میگن زود دیر میشه........

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

| 21 تير 1389برچسب:,| 19:33 | مرتضی|

De$ign:khanoomi